ژان پیاژه
نوشته شده توسط : ق م
زندگینامه ژان پیاژه  Jean Piaget
ژان پياژه در نهم اوت 1986 در شهر نوشاتل (در کشور سوئيس) به دنيا آمد از همان دوران کودکي پيش رس بودن ذهن پياژه علاقه هاي مکرر به مطالعات زيست شناسي از سويي و فلسفه از سوي ديگر به خوبي آشکار بوده وي در فاصله سالهاي 1923 تا 1962 پياژه 41 جلد کتاب به رشته تحرير درآورده است البته اين به استثناي مقالات و سخنراني هاي او و 24 جلد کتابي است که با همکاران و محققان ديگر، به صورت مشترک نوشته است.
نام اولين اثر وي که در سال 1923 انتشار يافت زبان و تفکر نزديک کودک نام دارد و آخرين کتاب وي که تعليم و تربيت در روان شناسي مي باشد به سال 1969 انتشار يافت. در واقع وي پس از اخذ مدرک دکتري در رشته جانورشناسي در مدرسه پاريس به مطالعه در خصوص استاندارد کردن آزمودني ها درباره تفکر منطقي کودکان پرداخت. او در روند اين مطالعات پي برد که به اقتضاي سن، پاسخ کودکان نسبت به سوالات واحد يکسان نيست و پاسخ دادن آنها نشان مي دهد کودک هنگام پاسخ دادن از روش معيني پيروي مي کند که چنين امري ريشه در ساخت فکري کودک دارد.
هر چند سوال کليدي پياژه در اين جمله خلاصه مي شد که انسان چگونه فکر مي کند؟ ولي در دوران حيات علمي خويش تنها توانست به بخش اندکي از اين سوال يعني بررسي تحول شناختي کودکان و نوجوانان بپردازد.

مسلما ژان پياژه يکي از پرکارترين انديشمندان قرن بيستم به حساب مي آيد که علاوه بر نگارش آثار عميق و بديع، به لحاظ حجم آثار نيز جايگاه برجسته اي دارد.
برخي از کتبي که پياژه به نگارش در آورد، حاصل مطالعات او درباره چگونه رشدشناختي سه فرزند دخترش است که مي توان کتاب هايي همچون اساس هوش کودک (1935) شکل گيري واقعيت در ذهن کودک 1937 و بازي و تقليد در کودکي 1940 را نام برد.
مساله اصلي براي پياژه بررسي اين سوال بود که شناخت براي آدمي چگونه حاصل مي شود. شيوه اتخاذ شده توسط پياژه نشان از نگاه عملگرايانه او دارد. او براي پاسخ گويي به اين سوال در صدد برآمد تا تمام مراحل تحولات رشدشناختي کودک را از نخستين حرکات انعکاسي نوزاد تا انديشيدن در قالب تفکر منطقي و انتزاعي دوره بزرگسالان را مورد کنکاش و بررسي قرار دهد.
او از طريق روش باليني تلاش کرد روش طبيعي کودک براي انديشيدن را بيابد. مسلما نمي توان آراي او را صرفا محصور در قلمرو روان شناسي دانست. او در نگارش آثارش از شعب مختلف علوم مانند زيست شناسي، فلسفه، منطق و رياضي استفاده کرده است. برخي بر اين اعتقادند که مطالعات عميق و دقيق او معلول بهره مندي او از فلسفه و زيست شناسي بوده است.
پیاژه در اواخر دهه شصت به موازات توسعه روز افزون فعالیت های مرکزشناخت شناسی ژنو که تا پایان عمر رهبری آن را به صورت فعال بر عهده داشت به تصریح وتدقیق نظرات خود درباره مسایل بزرگ دست زد :
در سال1967 با انتشار کتاب زیست شناسی و شناخت پیوستگی جنبه های زیستی و عقلی را ترسیم کرد.
در سال1970 در اثر مشهور ساختینگریمسئله ساخت و پدید اییرا از دیدگاه تحولیو در چارچوب علوم مختلف مورد بررسیقرار داد.
در سال1974 در کتاب هشیار شدن اهمیت این مسئله را که سالیان دراز روانشناسان حل شده می پنداشتند با اهمیتی فراتر از کشف ناهشیاری توسط فروید شناساند.

و در نهایت پیاژه در سپتامبر 1980 در گرما گرم راهبری پژوهش های مرکز شناخت شناسی و تدوین نتایج پژوهش های گوناگون چشم از جهان فرو بست و جهان علم را دربهت و اندوه فرو برد.  
پرفسور ژان پياژه در 16 سپتامبر 1980 (59/6/29) در سن 84 سالگي دارفاني را وداع گفت.
از کارهای اولیهٔ خود در زمینهٔ زیست‌شناسی، پیاژه به این باور رسید، که اعمال زیست‌شناسانه عبارتند از گام‌هایی که در مسیر سازش‌یابی با محیط فیزیکی اطراف، و به منظور کمک به سازمان‌یافتگی آن برداشته می‌شود.
 علاقه پیاژه به زیست شناسی باعث شد که او در 22 سالگی به کسب درجه ی دکتری نایل شود. تحقیقات اختصاصی پیاژه در زمینه ی هوش با کار در آزمایشگاه بینه در پاریس آغاز شد . پیاژه با توجه به پاسخ های کودکان به آزمون ها ، متوجه پاسخ های نادرست آن ها و نوعی نظم ویکنواختی در اشتباهات شد ( کدیور ص 22) نکته ی جالب برای پیاژه این نبود که کودکان چه تعداد پاسخ درست می دهند بلکه برای او این مسئله برانگیزاننده بود که اشتباهات کودکان هم سن ، مشابه است .
روشی که کودک دنیا را احساس و تفسیر می کند بسیار متفاوت از یک بزرگسال است ( بیابانگرد، نعمتی ص 14)

پیازه می خواست منشأ و چگونگی تکامل دانش را در نزد نوع بشر مطالعه کند و بدین منظور رشد شناخت را در کودکان وسیله قرار داد( سیف ص69) از دیدگاه او رشد كودك در تحول اندیشه و ادراك است. به همین سبب نظریه پیاژه  به رشد شناختی – ادراكی معروف است .
وی در تشریح نظریه خود با دقت و موشكافی ویژه ای به توصیف تكامل رشد زبان ، اندیشه ، استدلال ، داوری و سنجش اخلاقی كودكان می پردازد .
رشد شناختی  - ادراكی او به رشد طبیعی وابسته است كه از دوره ها و مراحل متوالی تشكیل یافته است .
هر مرحله و دوره مرحله و دوره پیشین را تكمیل می كند و برای دوره و مرحله بعد زمینه را آماده  می سازد .
به عقیده پیاژه رشد عـقـلی از « كنش متقابل » مدام كودك و جهان پیرامون وی پدید می آید . این « كنش متقابل » یا تعامل به تدریج كودك را به سازش با انجام دادن خواست های محیط خود توانا می سازد. كودك در دادوستد یا « كنش متقابل » با محیط ، حركت های خاص یا تكلم را كه دارای قالب های فكری هستند، به كار می برد . یعنی هنگامی كه می خواهد به مفهوم چیزی یا وضعی پی ببرد از قالب های فكری بهره می گیرد . قالب های فكری یا به صورت ذهنی داد و ستد ( تعامل ) كودك با محیط به او یاری می رسانند .
 به اعتقاد پیاژه كودك برای آن كه بتواند در رشد شناختی ـ ادراكی پیشرفت كند، قالب های فكری او همواره در جهت تكامل تغییر می یابند و به دو صورت زیستی سازماندهی ( Organization  ) و سازكاری ( Adaptation ) نمودار می شوند .

سازماندهی همه جانداران
اعم از انسان و حیوان می كوشند كه رفتار و كردار خود را در شكل و قالب موثر و مثمری عرضه كنند این فرایند را سازماندهی  می نامند . چنان كه برای تنفس دهان بینی گلو حنجره و ریه ها سازماندهی بدنی كودك را تشكیل می دهند و سازماندهی روانی او از حدود 4 ماهگی با دیدن و چنگ زدن آغاز می شود .
هم چنین وقتی جانور درنده شكار خود را می نیند خم میشود به روی چهار دست و پا فشار می آورد و با تمام توان خود به سوی شكار می جهد و او را به چنگ می آورد . چنین رفتاری سازماندهی جانور نامیده می شود .

سازگار ی
سازگاری به جنبه پویایی سازماندهی اطلاق می شود و بیانگر استعداد موجود زنده برای رشد به صورت های مختلف در اوضاع و احوال محیطی است . گرایش عموم جانداران از جمله آدمیان بر این است كه خود را با شرایط محیط زیست سازش دهند . هر چند كه روش های سازش در هر گروه با دیگری متفاوت است . به اعتقاد پیاژه سازش دو فرایند فرعی و مكمل همگون سازی و همسازی را در بر می گیرد .

همگون سازی و همسازی

پیاژه معتقد است كه رشد روانی كودك بر اثر و فرایند همگون سازی و همسازی صورت می گیرد . بدین معنی كه كودك در فرایند همگون سازی می كوشد در محیط زیست خود دگرگونی هایی پدید آورده و در فرایند همسازی رفتار موجود خود را تغییر می دهد تا بتواند با شرایط محیط سازش بیابد و تعادل روانی در او صورت بندد .
همگون سازی هنگامی واقع می شود كه معلومات و تجربه های كذشته فرد در اوضاع و احوال نوین به كار رود . بدین معنی كه وقتی فرد در برابر یك وضع نو قرار می گیرد ، می كوشد اطلاعات تازه را در ساختار پیكره های پیشین خود همگون سازی كند و اشیاء را آن گونه كه آموخته است ببیند ، یا آنها رابه اوضاع و امور آشنا تبدیل كند . برای نمونه زمانی كه كودك بتواند در اشیاء و محیط خود تغییراتی ایجاد كند تا با رفتار او سازش یابد، می گویند فرایند همگون سازی رخ داده است . در این جا تغییر اوضاع و شرایط محیطی سبب سازگاری و تعادل روانی فرد می گویند .
همسازی زمانی به وقوع می پیوندد كه فرد خود را با یك رشته شرایط محیطی كه بر او تحمیل شده است، سازگار كند . یعنی اگر كودك به سبب تجربه ای كه داشته است، اجباراً اندیشه و رفتار خود را تغییر دهد، می گویند فرایند همسازی رخ داده است .البته همگون سازی و همسازی در حالی كه در دو سوی مخالف عمل می كنند، مانند دو روی یك سكه با هم مرتبط اند و یكدیگر را تكمیل می كنند .

نگهداشت
پیاژه یكی از مفهوم های مهمی را كه در نظریه رشد شناختی ـ ادراكی خود بررسی می كند مفهوم نگهداشت است . منظور از نگهداشت، پایستگی یا ثابت بودن مقدار توده ( ماده ) وزن و حجم اشیاء در صورت تغییر ظاهر آنهاست .وی از پژوهش های خود به این نتیجه می رسد كه كودكان مفهوم توده، وزن و حجم اشیاء را در یك زمان معین درك نمی كنند، بلكه نخست ادراك توده، سپس وزن و آن گاه حجم به توالی، در ذهن ایشان حاصل می گردد . درباره نگهداشت  توده اشیاء به كودك دو گلوله گل رس كه هر دو به یك اندازه و شكل هستند نشان می دهند و به او می گویند كه مقدار گل رس در هر دو گلوله برابر است . سپس یكی از گلوله ها را به شكل لوله در می آورند و از كودك می پرسند كه آیا مقدار گل رس لوله برابر با گلوله است یا نه ؟ اگر كودك در پاسخ آن دو را برابر بداند به مفهوم نگهداشت توده دست یافته است .
كودكان معمولا در 7 یا 8 سالگی به مفهوم نگهداشت توده پی می برند ، گرچه بعضی از آنان در 5 سالگی و بعضی دیگر در 10 سالگی توانایی ادراك آنرا پیدا می كنند . در مورد نگهداشت وزن دو گلوله از گل رس كه به یك شكل و اندازه هستند ، هر كدام را در یك كفه ترازو قرار می دهند و برابری وزن آنها را به كودك نشان می دهند . آن گاه یكی از آنها را به چند گلوله كوچك تر تقسیم می كنند و از او می پرسند كه آیا وزن مجموع گلوله های كوچك تر برابر با وزن گلوله بزرگ تر است یا نه ؟ اگر كودك برابری آنها را اعلام كند معلوم می شود كه به مفهوم نگهداشت وزن دسن یافته است .

بنا به پژوهش های انجام شده كودكان معمولا در 9 و 10 سالگی به درك این مفهوم توفیق می یابند ، گرچه گروهی از باهوش ها در 6 سالگی و گروهی از كودكان دیگر فقط ذر 12ـ 10 سالگی به درك آن  موفق می شوند. برای پی بردن به مفهوم نگهداشت حجم مقداری مایع رنگین را در دو لیوان هم شكل و هم حجم دریك سطح برابر قرار می دهند و به كودك می گویند به طوری كه مشاهده می شود حجم این مایع در دو لیوان یكی است . بعد مایع مایع یكی از لیوان ها را در یك لیوان باریك و بلند خالی می كنند . البته مایع خالی شده در این لیوان باریك در سطحی بالاتر قرار می گیرد، سپس از كودك می خواهند بیان كنند كه آیا حجم مایع در این دو لیوان بلند و كوتاه یكی است یا نه ؟ اگر كودك حجم مایع در این دولیوان را برابر اعلام كند،می گویند به درك نگهداشت حجم نائل شده است .
در اینجا نیز پژوهشهای علمی پیاژه تعیین كرده اند كه كودكان در 11و12 سالگی به درك مفهوم نگهداشت حجم دست می یابند، اما گروهی هم هستند كه در سن 7 سالگی و گروهی دیگر نها در 13و 14 سالگی به توفیق درك آن نائل می گردند .

رشد داوری اخلاقی
به اعتقاد پیازه داوری اخلاقی بدان معنی نیست که ببینیم رفتار کودک مطابق با اصول اخلاقی است یا نه. وی داوری اخلاقی را در این می داند که کودکان درباره مسایلی مانند قانون شکنی و انجام عمل خلاف چه می اندیشند و چگونه داوری می کنند. به این جهت وی ارزشی را که کودک به این گونه مسایل می دهد قضاوت یا « داوری اخلاقی » می نامد. پیاژه « داوری اخلاقی » را دارای دو دوره مهم و اصلی به ترتیب زیر می داند. دوره نخست به نام اخلاق عینی از 3 تا 7 ــ 8 سالگی است.
پیاژه معـتـقــد است که کودکان کمتر از 7 سال زشتی یا شدت اعمال خلاف را تنها از نظر مقدار زیاد آن مورد توجه قرار می دهند و دلیل و انگیزه ارتکاب جرم را نادیده می گیرند. شناخت این کودکان محدود است. به همین علت قانون ها و آئین های بشری را مانند قانون های طبیعی و ثابت و تغییر ناپذیر می پندارند و آنها را به چشم قراردادهایی که به طور موقت برای زندگی بهتر وضع شده اند نمی نگرند. این پدیده به واقع گرایی اخلاقی عنوان شده است. اما باید در نظر داشت که کودکان این دوره قانون ها و قرارداها را فقط از لحاظ خودشان مورد توجه قرار می دهند، نه از جهت دیگران به این جهت این دسته از کودکان را « خودمدار » خوانده اند.
پیاژه دوره دوم را ارزشیابی اخلاقی ذهنی نامیده است. در این دوره  کودک علاوه بر جنبه محسوس رخدادها به عوامل درونی یا ذهنی آنها نیز توجه می کند. چنان که درباره قانون شکنی یا خلافکار از لحاظ قصد یا عللی که او را به ارتکاب جرم یا بزه واداشته است، داوری می کند. پیاژه معتقد است که پس از 7 یا 8 سالگی کودک می تواند اننتظارات خود در بازی و فعالیت های دیگر به وجود می آید. موضوع برابری و معامله به مثل یا دوستان همسن در کودک بیدار می شود. در این هنگام است که کودک معنی عدالت و انصاف را درک می کند، برای قانون ها و مقررات اجتماعی علت وجودی قائل می شود و به انگیزه آنها توجه می کند و می تواند به تعیین و تفسیر آنها بپردازد. این دوره را « عدالت خود مختار » نامیدند .

مفاهیم پایه درنظریه پیاژه
تعادل و تعادل یابی :
تعادل : یک حالت توازن شناختی بین درک ما از جهان هستی و تجربه هایمان است . تعادل یابی یا عمل جستجو برای نظم و توازن به معنی مقایسه ی درک ما با جهان واقعی است وقتی که درک ما بتواند رویدادهایی را که مشاهده می کنیم تبیین نماید دنیا برای ما معنی  می دهد و ما در حالت تعادل قرار می گیریم . وقتی که درک نتواند رویدادهایی را که مشاهده می کنیم تبیین   کند، نبود تعادل رخ    می دهد و ما برانگیخته می شویم تا تبیین های دیگری را جستجو نماییم . بی تعادلی نیروی محرک ما در رشد یا تحول است ( سیف ص 70)تعادل جویی: مکانیسم کودک برای تنظیم و یکپارچه ساختن تغییراتی است که در اثر بلوغ ،تجارب فیزیکی و اجتماعی پدید آمده است . (خرازی ص 135)
تعدل یابی به معنای جستجو به منظور هماهنگی ذهنی بین طرح های شناختی با اطلاعات کسب شده از محیط ( لطف آبادی ص 69)
طرحواره : الگوهای سازمان یافته اندیشه و عمل که در تعامل بین انسان و محیط به کار می رود ( سیف ص70)
طرحواره : طرحواره  ها الگوهای سازمان یافته یا واحدهایی از عمل یا تفکر هستند که ما برای معنادار کردن تعاملات خود با محیط ، آن ها را می سازیم . طرحواره ها را می توان به فایل هایی تشبیه کرد که ما اطلاعات را در آن ذخیره می کنیم ( بیابانگرد، نعمتی ص 15)
طرحواره : طرح های ذهنی ، نمودها یا نظام های سازمان یافته ای از اعمال یا تفکر هستند که به ما اجازه می دهند درباره ی اشیاء وواقعه های جهان اطراف خود فکر کنیم . این طرح ها ممکن است بسیار کوچک و خاص ( مثل طرح ذهنی ما ازمکیدن پستانک ) و یا دارای یک ویژگی عمومی تر ( مثل طرح ذهنی دسته بندی گیاهان ) باشند. (لطف آبادی ص 70)
طرحواره: طرحواره ها ساختارهای شناختی هستند که به وسیله ی آن ها کودکان وبزرگسالان به صورت ذهنی دانش تصویری خویش را سازمان می دهند. (خرازی ص131)
سازگاری : فرایند دمساز کردن طرحواره ها و تجربه ها با یکدیگر به منظور ایجاد تعادل
سازگاری: مقصود از سازگاری گرایشی است که موجود زنده برای توافق با محیط خود ابراز می دارد (پارسا ص 160)
سازگاری :تغییراتی که در یک فرد برای پاسخ به محیط ایجاد می شود .(بیابانگرد، نعمتی ص15)
جذب( درون سازی) : عبارت است از کوشش برای فهم یک چیز جدید از طریق جای دادن آن در درون چیزهایی که از قبل در ذهن خود داریم . (لطف آبادی ص70)
جذب یا درون سازی : عبارت است از ارتباط دادن اطلاعات جدید به ساختارهای شناختی موجود (خرازی ص132)
جذب : کسب اطلاعات جدید و تلاش برای هماهنگ کردن این اطلاعات با طرحواره های موجود از قبل ، یا پاسخ دادن به محیط بر اساس الگوهای رفتاری یا طرحواره های از قبل آموخته شده (بیابانگرد، نعمتی ص 15)
جذب (همگون سازی) : هنگامی رخ می دهد که معلومات حاصل از تجربه های گذشته در موقعیت های جدید به کار می رود (پارسا ص 161)
جذب : مستلزم بروز پاسخی است که از پیش کسب شذه . جذب وقتی صورت می گیرد که کودک چیزی را از محیط بگیرد و آن را جزئی از خود سازد .(سیف ص 71)
انطباق ( برون سازی ) : فرایند انطباق بدین معنی است که فرد پاسخ های خود را بنا به خواست های محیط ، تغییر می دهد ( سیف ص 71)
انطباق : عبارت است از تغییریا صلاح طرحواه های فعلی برای هماهنگی با اطلاعات جدید ، یا پاسخ دادن به محیط به روشی تازه .(بیابانگرد، نعمتی ص 15)
برون سازی : عبارت است از تغییر ساختارهای شناختی موجود به نفع جنبه ی خاصی از محیط که فرد در جریان درون سازی آن است .( خرازی ص 132)
برون سازی : فرایند تغییر ساختارهای شناختی پیشین به گونه ای که با آن چه درک می شود متناسب شود . (لطف آبادی ص71)
برون سازی (همسازی) : هنگامی صورت می گیرد که فرد رفتار خود را با شرایطی که بر او تحمیل شده است تطبیق دهد . (پارسا ص 161)
سازمان (سازماندهی ) : فرایند شکل دهی الگوهای منسجم و منظم فکری است که با هدف کارآتر شدن انسان در تعامل با محیط ( کدیور ص 24)
سازمان : سازمان دادن ترکیب کردن ، مرتب کردن و ترتیب تازه دادن به رفتارها و افکار در نظام های منسجم .(لطف آبادی ص 69)
سازمان به یک نظم منطقی حاکم بردستگاه شناختی اشاره می کند ، بدین معنی که این دستگاه از یک کلیت منسجم تشکیل یافته که هیچ جزئی از آن ، بدون تأثیر گذاری بر سایراجزاء تغییر نمی کند. (سیف ص 73)
ساخت شناختی :
ساخت : عبارت است از ساختمان ذهن یا اندیشه های فرد . واکنش های ارثی نوزاد ، پس از گذشت نخستین روزهای زندگی ، از طریق تجارب از اوتغییر می یابند و به مکانیسم های تازه ای تبدیل می شوند که ساخت های شناختی نام دارند .(سیف ص 73)
هوش : عبارت است از نمونه ای خاص از انطباق زیستی یا توانایی ایجاد کنش متقابل وکارآمد با محیط(خرازی ص 130)
هوش : پیاژه هوش را نه بر اساس ملاکی ایستا ، بلکه از لحاظ جهتی که هوش در تکامل سیر می کند تعریف می کند و هوش را به عنوان صورتی از تعادل یابی تعریف می کند که تمام ساخت های شناختی به سوی آن هدایت می شوند (سیف ص 74)
هوش : هدف هوش سازگاری با محیط است .(کدیور ص23)
محتوا : به جنبه های قابل مشاهده ی هوش ، یعنی پاسخ های فرد در برخورد با محرک ها ی آشکار محتوا گفته می شود که در نظریه پیاژه معادل با رفتار به کار رفته است (سیف ص 74)
مقایسه ی محتوا با طرحواره : طرحواره به توانایی کلی فرد برای انجام طبقه ای از رفتار گفته می شود اما محتوا شرایط آشکار شدن هریک از موارد خاص توانایی است . (سیف ص 74)
مقایسه هوش و تفکر : هوش به دوره ی خاصی محدود نمی شود ، پیش از زبان وجود دارد ، هم با پدیده های واقعی و محسوس سروکار دارد و هم با پدیده های نمادی . اما تفکر مستلزم زبان آموزی است پیش از زبان وجود ندارد و نیز مستلزم درونی ساختن امور است .(سیف ص 75)

مراحل رشد شناختی

نظریه ی پیازه یک نظریه ی مرحله ای است بر اساس نظریه ی او ، مراحل رشد شناختی عبارتند از مرحله حسی –حرکتی ، پیش عملیاتی ، عملیات عینی و عملیات صوری .پیاژه معتقد بود این مراحل توالی ثابتی دارند به این معنا که افراد در هر کشور و فرهنگی به ترتیب یکسانی از این مراحل را می گذرند. دامنه ی سنی مطرح شده از سوی پیاژه ، تقریبی است ،برخی کودکان ممکن است مرحله ای را زودتر یا دیرتر طی کنند. (بیابانگرد ، نعمتی ص41)
به نظر پیاژه رشد شناختی آدمی در جریان مراحلی به وجود می آید که از نظر کیفی و کمّی با یکدیگر متفاوتند (کدیور ص 26) مراحل پیاپی هستند ولی لازم نیست که کودکان حتماً یک مرحله را قبل از ورود به مرحله ای دیگر به اتمام برسانند برای مثال ، کودکی که در مرحله ی تفکر پیش عملیاتی است ممکن است برخی از اعمال مختص به هردو مرحله ی حسی –حرکتی و عملیات عینی را نیز انجام دهد.
پیاژه مدعی است که همه ی کودکان باید از مراحل مشابه و با ترتیب مشابه عبور کنند ، گرچه سرعت عبور همه ی آنان یکسان نیست( خرازی ص 136). به نظر او عامل زمان یکی از عوامل اساسی رشد شناختی و سایر جنبه های روان شناختی کودک است . پیاژه رشد شناختی  کودک را از دو جنبه مورد بررسی قرار می دهد  جنبه ی روانی – اجتماعی و جنبه ی روان شناختی. منظور او از جنبه ی روان شناختی آن جنبه از رشد است که به طور خود به خودی ، یعنی صرفاًدر طی زمان رخ می دهد . مثال : رشد هوش (سیف ص 77-76) درواقع این مراحل بیانگر آن است که کودکان و نوجوانان چگونه می اندیشند ودر هر مرحله ازرشد چه دگرگونیهای فکری و شناختی در آنان پدید می آید . (پارسا ص 162)

مرحله حسی –حرکتی: تولد تا 2 سالگی
منظور از حسی –حرکتی این است که کودکان ، در این مرحله ، از توانایی استفاده از حواس و اعمال خود برای درک جهان یپرامون استفاده می کنند. (سیف ص 77) در این مرحله طرحواره های بقاء شی و کارکرد نمادین عمومی در کودک شکل می گیرد ،بقاءشیء ، توانای درک این مسئله است که اشیاء ،افراد در فضاو زمان وجود دارند ،حتی اگر نتوان آن ها را دید. کارکرد نمادین عمومی مشتمل بر آغاز زبان ، بازی و تقلید غیابی است . (بیابانگرد،نعمتی ص 16)
پیاژه در اثر نتایج برگرفته از پژوهش های خود ، مرحله ی حسی –حرکتی را به شش خرده مرحله تقسیم کرده است . که عبارتند از :
اول : تولد تا 2 ماهگی (دوره غلبه ی بازتاب های شرطی مانند مکیدن )
دوم :2تا4 ماهگی (دوره جذب تجارب جدید وانطباق و طراحی ساختارهای جدید شناختی مانند شیشه به جای پستا نک وگرفتن اسباب بازی)
سوم : 4 تا8ماهگی (دوره درک علت و معلول های ساده و هماهنگی حواس بینایی و لامسه .مثال : آخرباری که نوزاد با دست خود به شیشه زد،به او شیر داده شد و بدین ترتیب او حالا طرحی را برای دست زدن به شیشه ی شیر آغاز می کند.)
چهارم :8 تا12 ماهگی (دوره درک بسیار ساده ازمفهوم زمان و دوره ی درک بقای شی ء مثال : نوزادی که گریه می کند تا کسی او را بلند کند وقتی صدای پای پدرش را در راهروی منتهی به اتاقش می شنود ساکت می شود. او می داند که بیش از چند ثانیه ی دیگر تا آرامش ا وفاصله نمانده است .)
پنجم : 12 تا 18 ماهگی ( دوره ی آغاز تجربه کردن جهان خارج و دستیابی به اولین تجارب حل مسئله و افزایش تقلیداز سایرین. مثال کودکان وسایل را پرت می کنند،گاز می گیرند ،لجاجت می ورزند ،اشیاء می شکنند ، صرفاً برای اینکه ببینند چه اتفاق می افتد.)
ششم : 18 تا 24 ماهگی (دوره ی آغاز فکرکردن ، ایجاد تصور اشیاء در ذهن خود ودستیابی به راه های جدید برای حل مسأله . (لطف آبادی ص74-خرازی ص137)
 
مرحله پیش عملیاتی : 2تا 7 سالگی
علت نامگذاری این مرحله به پیش عملیاتی آن است که کودکان دراین مرحله هنوز قادر به تفکر عملیاتی یا تفکر منطقی نیستند . در این مرحله زبان کمک زیادی به رشدشناختی کودک می کند و او را قادر می سازد تا پدیده ها و امور مختلف را به طور نمادی مورد بررسی قرار داده و مفاهیم مختلف را بشناسد . توانایی استفاده از نمادها واندیشیدن بر اساس آنها کارکرد نشانه شناختی نام گرفته است به طور مثال کلمه « صندلی »یا تصویر یک صندلی برای بازنمایی یک صندلی است که عملاً موجود نیست .(سیف ص77)
ویژگی های این مرحل :
خودمداری : یعنی کود نمی تواند به دیدگاه مشخص دیگری توجه کند . او کلمات را براساس تجارب خود تفسیر می کند وبه کارمی برد و هنوز نمی داند کودکان و نوجوانان دیگر ، که تجارب متفاوتی دارند ، احتمالاً می توانند تصورات متفاوتی داشته باشند .(کدیور ص28)
جاندارپنداری : نسبت دادن خصوصیات موجودات زنده به اشیاء .مثال کودک چهارساله ای که فکرمیکند «ماه به پشت ابرها می رود که بخوابد»جاندار پنداری تفکر خود را به نمایش می گذارند (لطف آبادی ص75)
ناتوانی در نگهداری ذهنی به رغم ایجاد تغییر در شکل ظاهری یا وضع مکانی یک شیء اگر چیزی به آن اضافه یا چیزی از آن کاسته نشود در مقدار واقعی آن تغییری ایجاد نمی شود (سیف ص79)

مرحله عملیات عینی 7 تا 11سالگی

در این مرحله کودک قادر است تنها با مواد و اشیای محسوس و قابل رویت رابطه برقرار کند. (بیابانگرد، نعمتی ص20)کودک در این مرحله توانایی انجام اعمال منطقی را کسب می کند،اما این اعمال رابا امور محسوس و عینی می تواند انجام دهدنه با امور فرضی وپدیده های انتزاعی . از رویدادهای مهم این مرحله درک مفهوم بقاء و یا نگهداری ذهنی از سوی کودکان است .مفهوم بقای عدد،طول،مایع (6تا7سالگی) مفهوم بقای ماده (7تا8سالگی )مفهوم بقای سطح (9تا10سالگی)
طبقه بندی کردن : یعنی دسته بندی اشیاء در گروه ها یا طبقه های مختلف بر اساس ویژگی های مشترک آن ها.
بازگشت پذیری: یعنی توانایی به عقب برگرداندن مراحل انجام یک رشته عمل به طور ذهنی و رسیدن به نقطه ی آغاز
ردیف کردن : یعنی قراردادن اشیاء و امور پشت سرهم برحسب یکی از ویژگی های آن ها.
این همانی: این اصل نشان دهنده ی آن است که تغییرات ظاهری اشیاء در مقدار واقعی آنها تغییری ایجاد نمی کند.
جبران : بنابراصل جبران، در تغییر شکل اشیاء، در یک مورد ، مورد دیگر را جبران می کند .
عدم تمرکز : یعنی توجه همزمان به چند ویژگی اشیاء (سیف ص 84-80)

مرحله عملیات صوری : 11 سالگی به بعد
در آخرین مرحله رشد شناختی ، کودک به تدریج توانایی تفکر بر حسب امور انتزاعی راکسب می کند و بر قوانین منطق صوری مسلط می شود و بدین لحاظ این مرحله را مرحله ی عملیات صوری نام نهاده اند . اندیشه های کودکان در این مرحله علاوه بر اشیای محسوس ، موارد احتمالی و فرضی را نیزشامل می شود و لذا کودکان این مرحله قادر می شوند تفکر عملی مبتنی بر روش فرضیه ای قیا سی را به کاربندد، یعنی می توانند به طرح فرضیه بپردازند و بدون نیاز به مراجعه به اشیای محسوس به وارسی فرضیه ی خود اقدام کنند.نوجوانان مرحله تفکر صوری آرمان گرا و ناسازگارند (سیف ص84). پیاژه معتقد است که با ظهور توانایی تفکر صوری فرد می تواند مسائل کلامی انتزاعی ،نظیر مسائل پیچیده ریاضی ،را به آسانی حل کند.
استدلال علمی نیز با رشد تفکر صوری امکان پذیر می شود . سه توانایی عملیات صوری (یعنی استدلال منطقی درباره ی ایده های فرضیه ای ، تدوین و آزمون فرضیات ، وتکنیک و کنترل متغیرها)امکان به کارگیری روش علمی را که در آن برای یک پدیده مورد مشاهده چند تبیین ممکن پیشنهادوبه صورت منظم آزمون می شود میسر می سازند .(لطف آبادی ص80)

خود محوری یا خودمداری نوجوانی : نوعی خودآگاهی یا باور نوجوانان است مبنی بر این که همان قدر که آنها ب خود علاقه مندند دیگران نیز به آنان علاقه دارند. (سیف ص85)
نوجوانان بیشتر به احتمالات توجه دارند تا واقعیات ،یعنی توانایی تصور امکانات گوناگون آینده و فرضیه سازی(کدیور ص31)

کاربردهای آموزشی نظریه ی رشد شناختی پیاژه :
فواید استفاده از این نظریه برای معلمان : بین فرایندهای فکری کودکان و بزرگسالان تفاوت های مهمی وجود دارد .بنابراین معلمان وسایر کسانی که با کودکان سروکاردارند باید بکوشند تا خود را در موقعیت کودکان قرار دهند و مسائل و پدیده ها را به روش آنان ببینند . آموزش باید برنیازهای فردی دانش آموزان و سطح درک و فهم آنان منطبق باشد (سیف ص87)

معلم معتقد به نام پیاژه : قبول کورکورانه ی نظریه خود یا حفظ طوطی وار کتاب را مردود می شمارد. به فکر کردن و خلاقیت مداوم ارج  می گذارد، با خلق محیطی غنی که در آن ساخت های شناختی دانش آموزان امکان بروز وتحول پیدا می کند و با تکیه بر فعالیت های خود انگیخته دانش آموزان به آن هاکمک می کند تا پیوند منطقی میان مطالب یا رویدادها را خود پیدا کند و برای کشف دوباره ترغیب شوند . دانش آموزان را با یکدیگر مقایسه نمی کند.(کدیور ص 35)
معلم امکان تجربه ی عینی را برای شاگردان ، به خصوص کودکان پیش دبستانی و دبستانی فراهم می کند و به شاگردان اجازه می دهد و برای آنان موقعیت هایی فراهم می کند که در امور و اشیاء دخل وتصرف کنند و به کشفیاتی دست یابند . (لطف آبادی ص 85)
بعبارتی دیگر :
● مراحل رشد شناختی از نگاه پیاژه
بدون شک نظریه مراحل رشد شناختی پیاژه، یکی از گرانبهاترین دستاوردهای این روان شناس سوئیسی در قلمرو رشد و تعلیم و تربیت محسوب می شود. در دیدگاه پیاژه همان گونه که رشد بدنی فرد توام با یک سری دگرگونی های منظم و متوالی است، رشد روانی فرد نیز همان مراحل و دوره ها را طی می کند.
▪ دوره اول : حسی حرکتی (sensorimotor) به لحاظ زمانی دو سال اول حیات کودک مربوط به این دوره است. در این دوره کودک سرگرم کشف ارتباط میان اعمال خود و پیامدهای آن است.برای مثال او کشف می کند برای دست زدن به یک شیء خاص تا چه میزان باید دست خود را دراز کند. در این دوره جهان اطراف برای کودک کاملا نامنظم و آشفته به نظر می آید. کودک از وجود مستقل خویش غافل است و نمی تواند میان خود و جهان پیرامونش تمایز قائل شود. همه چیز حول محور خود کودک تعریف می شود و به همین دلیل پیاژه از واژه «خود محوری» (egocentric) برای کودک استفاده می کند. تا پیش از یک سالگی جهان پیرامون کودک حالت ثبات و دائمی ندارد و غیاب هر شیئی مساوی با عدم آن خواهد بود. اما پس از مدتی اولین، مهم ترین و اساسی ترین اکتشاف شناختی کودک یعنی پایداری شیء (object permanence) رخ می دهد. کودک به این نکته پی می برد که اگر حتی اشیای در معرض حواس او قرار نگیرند باز هم وجود خواهند داشت. به عبارت دیگر کودک در پایان این دوره به تفاوت میان احساس یک شیء و خود شیء پی می برد.

▪ دوره دوم: پیش عملیاتی (preoperational) این دوره سن دو تا هفت سالگی را شامل می شود. در این دوره کودک این توانایی را پیدا می کند که میان اشیا و حواس خود تمایز قائل شود. چنین توانایی در جریان کارکردهای رمزی (semantic functions) برای کودک حاصل می شود. جهان کودک صرفا به زمان حال محدود نمی شود بلکه گذشته، حال و آینده را نیز در می یابد. ویژگی اصلی این دوره رشد کارکرد های نمادی در قلمرو زبان است. کودک با درونی کردن جهان خارج در ذهن خود، به خیالپردازی پرداخته و از علائم و نشانه ها استفاده می کند.
مسلما «زبان عالی ترین و پیچیده ترین روش نمادی است که کودک در این دوره فرا می گیرد». با وجود این، کودک همچنان ناتوان از جداسازی واقعیت های خارجی از علائمی است که به کمک آنها این واقعیت ها را توصیف می کند: در نتیجه «خود محوری» کودک همچنان پا برجاست. کودک چنین تصور می کند که نام هر شیئی بخشی از خود آن شیء است و یا این که رویا های او اموری واقعی در جهان خارج هستند. مهم ترین مشکل کودک در این مرحله این است که هنوز به طور کامل و دقیق شناختی از دنیای درون و بیرون به دست نیاورده است.
از نکات جالب توجه این است که کودک در این دوره اشیا را صرفا بر حسب یک ویژگی طبقه بندی می کند. برای مثال «همه قطعات چوبی قرمز را صرف نظر از شکل آنها، یا تمام قطعات چوبی مربعی شکل را صرف نظر از رنگ آنها در یک گروه قرار می دهد.»

▪ دوره سوم: عملیات عینی (concrete operations) در فاصله سنی هفت تا یازده سالگی کودک می تواند به مفهومی از زمان، مکان، عدد، اندیشه درستی و... برسد. در این دوره او به دستکاری نشانه ها می پردازد و قادر است درباره اشیا و رویدادها به طور منطقی فکر کند. با وجود این فکر منطقی کودک محدود به مسائل و امور عینی است. از سوی دیگر تفکر با موضوع تفکر همچنان در آمیخته است. یکی از یافته های پیاژه دراین دوره مفهوم «چند سو نگری» است. منظور از چند سو نگری این است که کودک هر شیء و یا رویدادی را از جنبه ها و سطوح مختلف مورد بررسی و طبقه بندی قرار می دهد. در این دوره کودک کشف می کند دیگران نیز همچون او دارای اعتقادات و علایق مختلف هستند. کودک قادر است که خود را در موقعیت دیگران قرار دهد و آنها را درک کند. نکته جالب توجه این است در این دوره، کودک برخلاف بزرگسالان که تلاش می کنند واقعیت ها را معیار آزمون فرض های خود قرار دهند، بر این امر اصرار دارد که فرض های او صحیح بوده و تلاش می کند هر جا میان نظرات او و واقعیت ها تفاوت وجود دارد، تعبیر مناسب دیگری از آنها ارائه کند. چنین ناتوانایی ای در تفکیک فرضیه ها و واقعیت ها موجب روی آوردن به انواع تفکرات فلسفی اسرار آمیز می شود.

▪ دوره چهارم : عملیات صوری (formal operations) این دوره از دوازده سالگی تا سنین بزرگسالی را شامل می شود.در این دوره تفکر نوجوان از قلمرو واقعیات عینی و محسوس فاصله گرفته و به قلمرو انتزاعیات وارد می شود. فرد در این مقطع قادر است نظریه ها و الگوهای مختلفی را در مورد جهان خارج و واقعیات مربوط به آن مطرح کند. او به این نکته پی می برد که نظریه ها و الگوها در باب واقعیت های جهان خارج در واقع بیانگر وضعیت مفروض است و نه وضعیت خود واقعیت ها. نوجوان برای آینده خود آرمان ها و هدف هایی را ترسیم می کند و در جهت تحقق آنها گام بر می دارد. در آخرین دوره رشد شناختی هر چند نوجوان قادر به شناخت منطق واقعیت ها شده است لکن در این توانایی، شناختی، عمیق و لازم را کسب نکرده است.
در نتیجه نوجوان در داشتن این توانایی، شناختی مبالغه کرده و به حالت جدیدی از خود محوری دچار می شود. ظهور این نوع از خود محوری در قالب «توانایی نامحدود فکر» نشان داده شده است. مهم ترین ضعف این دوره آن است که فرد نمی تواند پی به این نکته برد که در تفکر همه چیز امکان تحقق دارد ولی چنین چیزی برای واقعیت صادق نیست. از نگاه پیاژه پس از دوره چهارم دیگر شاهد تغییر کیفی در ظرفیت های شناختی انسان نخواهیم بود و تنها محتوای فکری و نه ساخت های ذهنی فرد عمق و گسترش می یابد.
 
انتقاد از نظریه ی پیاژه
پیاژه نه فقط توانایی کودکان پیش دبستانی بلکه ، هم چنین توانایی کودکان دبستانی را نیز کمتر از آن چه هست برآورد کرده است . نکته دیگری که پیاژه به آن توجه نداشته و بر اساس نظریه ساختارگرایی ژنتیکی خود بر تحولات زیستی و مغزی بیشترین تأکید را کرده این است که دستیابی به تفکر منطقی تا حد زیادی حاصل یادگیری و تجارب زمینه ای در هریک از مراحل رشد هر فرد است (لطف آبادی ص 84-83)
مهم ترین انتقاد به اصل نظریه یعنی وجود مراحل رشد وارد شده است .آلبرت بندورا اشتباه کودکان در آزمایش های مربوط به نگهداری ذهنی را نه به سبب نرسیدن آنان به حد رشد مناسب ، بلکه به علت فرایندهای معیوب می داند . انتقاد دیگر برخلاف نظر پیاژه حدود 40 تا60 درصد بزرگسالان به طور کامل قادر به تفکر بر حسب عملیات صوری نیستند .(سیف صص 89-88)

نظریه های نوپیاژه ای ورویکرد خبرپردازی رشد شناختی
نظریه های نو پیاژه ای : نظریه هایی که یافته های مربوط به توجه ، حافظه و راهبردها را با بینش های پیاژه در باره ی تفکر کودکان و ساختن دانش در هم می آمیزد . پیروان نظریه های خبرپردازی (نوپیاژه ای ها ) می گویند رشد یا تحول در نتیجه ی افزایش توانایی پردازش اطلاعات رخ می دهد نه بر اثر تغییرات حاصل در ساخت های ذهنی و طرحواره ها .(سیف ص89) پیاژه تحول شناختی را حاصل برون /index.php?option=com_contentسازی ودرون سازی می داند نظریه پردازان خبرپردازی بر این باورند که کودکان سنین مختلف دارای گنجایش حافظه ای متفاوتی در پردازش عملیات پایه (مثلاً گرفتن) هستند. (لطف آبادی ص 91)  

بررسی چگونگی تحول شناختی کودکان از دیدگاه ژان پیاژه ....
بدون تردید ژان پیاژه (۱۹۸۲ ۱۸۹۶) یکی از برجسته ترین و نامورترین روان شناسان قرن بیستم است. او در دوران کودکی علاقه وافری به مطالعات زیست شناسی از خود نشان داد و همین امر موجب شد که به فلسفه علم روی آورد. ابتدا به مطالعه درباره فلسفه ارسطو و برگسون پرداخت و اندکی بعد فلسفه دکارت و کانت توجه او را به خود جلب کرد. پس از اخذ مدرک دکتری در رشته جانورشناسی در مدرسه پاریس به مطالعه درخصوص استاندارد کردن آزمونی درباره تفکر منطقی کودکان پرداخت. او در روند این مطالعات پی برد که به اقتضای سن، پاسخ کودکان نسبت به سوالات واحد یکسان نیست و پاسخ دادن آنها نشان می دهد کودک هنگام پاسخ دادن از روش معینی پیروی می کند که چنین امری ریشه در ساخت فکری کودک دارد. هر چند سوال کلیدی پیاژه در این جمله خلاصه می شد که «انسان چگونه فکر می کند؟» ولی در دوران حیات علمی خویش تنها توانست به بخش اندکی از این سوال یعنی بررسی تحول شناختی کودکان و نوجوانان بپردازد. در این مقاله روش شناسی مطالبات پیاژه، انسان شناسی او و شناخت و مراحل رشد شناختی انسان از نگاه او بررسی شده است. بررسی چگونگی تحول شناختی کودکان و نوجوانان مقدمات نگارش ده ها کتاب و چند صد مقاله را برای او فراهم آورد که از آن جمله می توان به زبان و تفکر کودک (۱۹۲۴)، داوری و منطق کودک (۱۹۲۵) مفهوم کودک از جهان (۱۹۲۶) و داوری اخلاقی کودک (۱۹۳۲) اشاره کرد. مسلما ژان پیاژه یکی از پرکارترین اندیشمندان قرن بیستم به حساب می آید که علاوه بر نگارش آثار عمیق و بدیع، به لحاظ حجم آثار نیز جایگاه برجسته ای دارد. برخی از کتبی که پیاژه به نگارش در آورده حاصل مطالعات او درباره چگونگی رشد شناختی سه فرزند دخترش است که می توان کتاب هایی همچون اساس هوش کودک (۱۹۳۵) شکل گیری واقعیت در ذهن کودک (۱۹۳۷) و بازی و تقلید در کودکی (۱۹۴۰) را نام برد. بسیاری از دانشمندان از آثار پیاژه تاثیر پذیرفته اند که از آن جمله می توان به لارنس کلبرگ که در نظریه اخلاقی اش بدون شک متاثر از نظریه شناختی پیاژه بوده است و جروم برونر اشاره کرد.

● شیوه مطالعه پیاژه مساله اصلی برای پیاژه بررسی این سوال بود که شناخت برای آدمی چگونه حاصل می شود. شیوه اتخاذ شده توسط پیاژه نشان از نگاه عملگرایانه او دارد. او برای پاسخگویی به این سوال درصدد برآمد تا تمام مراحل تحولات رشد شناختی کودک را از نخستین حرکات انعکاسی نوزاد تا اندیشیدن در قالب تفکر منطقی و انتزاعی دوره بزرگسالان را مورد کنکاش و بررسی قرار دهد. او از طریق روش بالینی تلاش کرد روش طبیعی کودک برای اندیشیدن را بیابد. مسلما نمی توان آرای او را صرفا محصور در قلمرو روان شناسی دانست. او در نگارش آثارش از شعب مختلف علوم مانند زیست شناسی، فلسفه، منطق و ریاضی استفاده کرده است. برخی بر این اعتقادند که مطالعات عمیق و دقیق او معلول بهره مندی او از فلسفه و زیست شناسی بوده است.

● نگاه پیاژه به انسان پیش از بررسی آرا و نظرات پیاژه درخصوص مساله شناخت، مناسب است که نگاه او به فاعل شناس مورد بررسی قرار گیرد. تشابه بسیار زیادی میان دیدگاه های پیاژه و فیلسوفان بنامی همچون ارسطو و دکارت در باب انسان وجود دارد. چنانچه می دانیم ارسطو و دکارت هر دو اساس و بنیان اصلی وجود آدمی را عقل می دانستند. چنانچه ارسطو انسان را حیوان ناطق تعریف کرده و دکارت نیز از جوهر عقل در آدمی سخن به میان آورده است. پیاژه نیز به تبعیت از آنها به جایگاه عقل اشاره و هوش و عملکرد های آن را اساس هستی آدمی در نظر می گیرد. پیاژه در بحث رشد آدمی، آن را به عنوان یک کل واحد در نظر می گیرد که در این فرآیند رشد، شناخت، عواطف، خواسته ها و اعمال فرد در ارتباطی متقابل تحول می یابند. به عبارت دیگر او معتقد است که «محتوای شناخت آدمی مجموعه ای از دریافت های فکری، عاطفی، اجتماعی و اخلاقی است». در بسط این مطلب می توان چنین گفت که نه تنها نمی توان میان روان کودک و ساختمان وجودی او مرزبندی کرد بلکه حتی نمی توان روان کودک را به اجزای مجزا از هم از قبیل تفکر، احساسات و اعمال تقسیم کرد. این به علت آن است که از نگاه پیاژه انسان از همان بدو تولد یک موجود واحد است که در جریان رشد در قالب یک کلیت واحد تحول می یابد. در یک کلام روان متحول آدمی همچون شبکه در هم تنیده ای است که همواره در حال رشد و پیچیده تر شدن است. پیاژه در بیان آرا و نظرات خود پیرامون روان کودک، با نگرش جان لاک به این موضوع مخالف است. چنان که می دانیم جان لاک معتقد بود روان کودک همچون لوح سفیدی (tabula rasa) است که تنها عوامل خارجی به آن شکل می دهد. پیاژه همان گونه که با جان لاک مخالف است با دیدگاه برخی روان شناسان که روان کودک را به یک دستگاه پیچیده و آما


:: بازدید از این مطلب : 562
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 10 خرداد 1393 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: